و آنگاه خود را کلمه ای می یابی که معنایت منم
ومرا صدفی که مرواریدش تویی
وخود را اندامی که روحت منم
و مرا سینه ای که دلم تویی
وخود را معبدی که راهبش منم
و مرا قلبی که عشقش تویی
و خود را شبی که مهتابش منم
و مرا قندی که شیرینی اش تویی
و خود را انتظاری که موعودش منم
و مرا التهابی که آغوشش تویی
وخود را هراسی که پناهش منم
و مرا تنهایی که انیسش تویی
و ناگهان
سرت را تکان میدهی و میگویی
نه هیچکدام
هیچ کدام این ما نیست چیز دیگری است
یک حادثه دیگری و خلقت دیگری و داستان دیگری است
و خدا آن را تازه آفریده است
"دکتر شریعتی"
:: بازدید از این مطلب : 443
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12